ستاره ي درخشاني که آسان فراموش مي شود!


 

نويسنده: کاظم کوکرم




 
اگر به نقشه ي آسمان اسفند دقت کنيم، مي بينيم که در مرز صورت هاي فلکي مشهور و کمتر شناخته شده، بيشتر مواقع از ستاره اي درخشان با بي توجهي مي گذريم. بيشتر منجمان آماتور گاهي فراموش مي کند که ستاره ي شعراي شامي ششمين ستاره ي پُرنور نيم کره ي شمالي آسمان است.
به روزهاي پاياني سال مي رسيم و کم کم در سحرگاهان بايد خودمان را براي رصد صورت هاي فلکي فصل زمستان و در رأس آن ها مثلث تابستاني آماده کنيم. اگر مثلث تابستاني را معروف ترين صورت واره ي آسمان تابستان بدانيم، آن گاه مي توانيم در مقابلش صورت واره ي مثلث زمستاني را هم - که اضلاعش از سه ستاره ي درخشان يَدالجوزا، شباهنگ و شعراي شامي تشکيل شده اند - در آسمان پيدا کنيم. در بسياري از منابع نجومي، از صورت واره ي شش ضلعي زمستاني هم در آسمان زمستان نام برده شده است. شش ضلعي اي که هر يک از رأس هاي آن را يکي از ستاره هاي درخشان آسمان پُر ستاره ي زمستاني تشکيل داده اند: رجل الجبار، دَبَران، عيوق، کاستور، شباهنگ و شعراي شامي.
پيشنهاد مي کنم همين الان در نقشه ي آسمان اسفند، ستاره هاي گفته شده در مثلث زمستاني و شش ضلعي زمستاني را پيدا کنيد. سپس با مداد آن ها را به هم وصل کنيد تا شکل و بزرگي اين صورت واره ها را در آسمان اين فصل به درستي دريابيد. البته اين مثلث و شش ضلعي زمستاني براي ساکنان نيمکره ي جنوبي زمين در حکم مثلث و شش ضلعي تابستاني است که آن ها مي توانند کمي پايين تر، سهيل را هم در افق جنوبي خود در ارتفاع بالايي از افق ببينند.
باز هم به نقشه نگاه کنيد و صورت هاي فلکي آسمان اسفند را از نظر بگذرانيد. به احتمال زياد صورت هاي فلکي اي که ناحيه ي سرسو تا جنوب و غرب آسمان را پوشانده اند براي تان آشنا هستند و اگر اهل رصد آسمان باشيد با ديدن نام و شکل آن ها در نقشه چه بسا خاطراتي هم از شب هاي رصدي در ذهن تان مرور شود! جبار، کلب اکبر، ثور، ارابه ران، جوزا، برساوش، قيطس، آندرومدا و مثلث، همگي از معروف ترين صورت هاي فلکي آسمان هستند. حالا به جنوب شرقي نقشه نگاه کنيد: بيشتر صورت هاي فلکي نام هاي غريب و نامأنوسي دارند! نام صورت هاي فلکي اي مانندکشتي دُم، قطب نما، تلمبه، شجاع، جام و سدُس (سکستانت) براي بيشتر منجمان آماتور کمتر آشناست و چه بسا از اين که بشنويم چنين صورت هاي فلکي اي از آسمان ايران هم ديده مي شوند تعجب کنيم. در اين ميان فقط آلفا - شجاع يا «فَرد» است که با قدر ظاهري 1/98 بر اين ناحيه از آسمان که ستاره هاي پُر نوري ندارد حکمراني مي کند.
اگر به نقشه ي آسمان اسفند دقت کنيم، مي بينيم که در مرز صورت هاي فلکي مشهور و کمتر شناخته شده، بيشتر مواقع از ستاره اي درخشان با بي توجهي مي گذريم. بيشتر منجمان آماتور گاهي فراموش مي کنند که ستاره ي شعراي شامي ششمين ستاره ي پُرنور نيم کره ي شمالي آسمان است و شايد تعجب کنند اگر به آن ها يادآوري شود که اين ستاره از قدر 0/34 مي درخشد و از يَدالجوزا، عيوق، دَبَران، نسر طاير، و رِدف هم پُرنورتر است!

ماجرا از چه قرار است؟
 

شايد از مهم ترين دلايل آن باشد که شعراي شامي از نظرموقعيت مکاني در آسمان - از بخت بد - همسايه ي صورت هاي فلکي محبوبي مانند جبار، جوزا، ارابه ران، و کلب اکبر است. درخشندگي ستاره هاي زيباي اين صورت هاي فلکي بزرگ و معروف در کنار مجموعه اي از زيباترين اجرام غير ستاره اي که در دل اين ها جا خوش کرده اند، طبيعي است که مجالي براي خودنمايي شعراي شامي باقي نمي گذارد! شعراي شامي همراه با بتا - کلب اصغر يا مرزم (غميصا) از قدر ظاهري 2/9 شکل کلي و ساده ي صورت فلکي کوچک کلب اصغر را مي سازند که فقط يک خط ساده ي 4 درجه اي در آسمان است و حتي يک جرم غير ستاره اي جالب توجه که با ابزارهاي آماتوري به خوبي آشکار شود ندارد. در واقع مي توانيم بگوييم که اجرام غير ستاره اي محدوده ي کلب اصغر کم نورتر از قدر 15 هستند!
عامل مهم ديگري که در مشهور نشدن شعراي شامي مؤثر است، مقايسه ي دائمي اش با شباهنگ است. شباهنگ پُرنورترين ستاره ي صورت فلکي کلب اکبر و پُر نورترين ستاره ي آسمان شب است. در حالي که شعراي شامي فقط پُرنورترين ستاره ي صورت فلکي کوچک کلب اصغر است. اين باعث شده تا هميشه تحت الشعاع ابهت پُرنورترين ستاره ي آسمان شب قرار بگيرد و مجالي براي عرض اندام پيدا نکند.
شباهنگ 5 برابر درخشان تر از شعراي شامي در آسمان مي درخشد. به علاوه با فاصله ي 8/6 سال نوري از ما پنجمين ستاره ي نزديک به زمين است و درخشندگي اش 22 برابر خورشيد است. در حالي که شعراي شامي سيزدهمين ستاره ي نزديک به ماست، فاصله اش حدود 11/4 سال نوري است و 7 برابر خورشيد درخشندگي دارد.
شعراي شامي از نظر اندازه 15 درصد بزرگ تر از شباهنگ است، اما شباهنگ سنگين تر است و چگالي اش 2/1 برابر چگالي خورشيد است. در حالي که چگالي شعراي شامي 1/5 برابر چگالي خورشيد است.
هر دو ستاره ي شعراي شامي و شباهنگ، يک همدم کوتوله ي سفيد دارند. چون همدم شعراي شامي به ستاره ي اصلي اش نزديک تر است، همدم شباهنگ آسان تر آشکار مي شود. در شب هاي پاياني سال 1386، جدايي زاويه اي همدم شباهنگ از ستاره ي اصلي حدود 8/2 ثانيه ي قوس بود، در حالي که اين رقم درباره ي همدم شعراي شامي فقط به 2/2 ثانيه ي قوس مي رسيد. اکنون رصد همدم شباهنگ با تلسکوپ هاي متوسط آماتوري در آسماني با وضعيت جوي پايدار امکان پذير است (مقاله ي «شفافيت و پارامتر ديد در آسمان پاک» را در صفحه ي 42 همين شماره بخوانيد) و از ميان رصدگران تيزبين و با تجربه ي دوتايي ها هماورد مي طلبد! در چنين شرايطي بعيد به نظر مي رسد همدم شعراي شامي هم بتواند با آن جدايي زاويه اي 2/2 ثانيه قوسي اش، کمکي به شهرت و محبوبيت بيشتر شعراي شامي بکند، زيرا فقط تلسکوپ هاي بزرگ و حرفه اي در رصدخانه ها توان پرده برداري از رازهايش را خواهند داشت.
هر چند ممکن است درخشندگي و شهرت شباهنگ توانسته باشد جذابيت هاي شعراي شامي را تا حدي محو کند، اما هنوز تمام برگ هاي شعراي شامي رو نشده اند! مثلاً مي توان گفت که شعراي شامي تنها ستاره ي قدر اولي است که درحال تبديل شدن به ستاره ي زير غول است و سوخت هيدروژني خود را به انتها مي رساند. در شرايطي که فقط 1/7 ميليارد سال از عمر اين ستاره مي گذرد، ما اکنون آن را در يکي از نقاط عطف دوران زندگي اش مي بينيم. اين ستاره در 10 تا 100 ميليون سال آينده منبسط مي شود و قطرش به حدود 80 تا 150 برابر قطر خورشيد افزايش خواهد يافت و در آن حالت به غول سرخ تبديل خواهد شد.
نکته ديگري که شايد جالب توجه باشد درباره ي همدم شعراي شامي است. برخلاف آن چه دانشمندان تا سال هاي اخير مي پنداشتند، اين کوتوله ي سفيد از همدم شباهنگ بزرگ تر است (اندازه ي همدم شباهنگ کمي از زمين کوچک تر و اندازه ي همدم شعراي شامي کمي از زمين بزرگ تر است)، بنابراين کمي سردتر است و چگالي کمتري هم دارد.
همدم شباهنگ از نوع کوتوله هاي سفيدي است که پوسته اي از هيدروژن به دور خود دارند، درحالي که همدم شعراي شامي از نوعي است که در پوششي از هليوم پيچيده شده و به احتمال زياد هيدروژن آن با بادهاي ستاره اي از بين رفته است.
پس اين طور به نظر مي رسد که شعراي شامي از نظر جذابيت، در برابر شباهنگ چندان هم دست خالي نيست!

منبع:نشريه نجوم، شماره 193.